یه چیزی تو زندگیم هست که انگار درست جا نخورده. اون صدای تقِ جا خوردن، اون کلیکی که باید بشنوی تا خیالت راحت شه، اون صدا رو هنوز نشنیدم. نمیدونم چیه. نمیدونم کجاس. دنبالش میگردم ولی. گیجم. چند روزیه همش یه جا می‌شینم، انگار می‌خوام یه کاریو شروع کنم، انگار می‌خوام برم جایی، ولی الان اون چند ثانیه قبل از شروع کردنه، که می‌خوام پاشم، که مغزم داره دستورا رو میده. اما فریز میشم. چند روزه زندگیم همینه، اون چند صدم ثانیه قبل از عمل کردن کش اومده و شده چند ساعت، چند روز. .
فکر می‌کنم بزرگترین چیزی که تو زندگی درگیرشم چرخه‌هان. اصلا زندگی خودش مگه چرخه نیست؟ همه چیز گرده. تهه همه چیز به سرش وصله. یا نه؟ نمیدونم. من درگیر چرخه‌هام. درگیر روزای بد قبل از روزای خوب، و روزای خوب قبل از روزای بد. درگیر فکر کردن به تو و احساس ناتوانی و بعد بیخیال تو شدن، فحش دادن به تصویرت توی مغزم، پاره کردن خاطره‌هات و بعد دلتنگت شدن، فکر کردن به تو و احساس ناتوانی. . درگیر روزایی شدم که همه شبیه هم شروع میشن و شبیه هم تموم. از خوابیدن بدم میاد. شبا خسته‌ام اما دربرابر خوابیدن مقاومت می‌کنم. از صبح بدم میاد. نمیخوام بیدار شم. نمیخوام عصر شه. حالم از تکرار، از این چرخه‌های بی انتها به هم میخوره. حالم ازشون به هم میخوره اما چسبیدم بهشون. از نبودشون می‌ترسم. از صبحی که شب نشه، از خوابی که تهش بیدار نشم، از بیداری‌ای که تهش نخوابم، از آخرین باری که بهت فکر کنم، از آخرین باری که لعنت بفرستم به خاطره‌هایی که ازت دارم، میترسم. 
گیر افتادم، توی چند ثانیه قبل از شروع کاری که هیچوقت شروعش نمی‌کنم، توی انتظار، توی خیالبافی، توی شبِ قبل از یه اتفاق مهم که از اضطراب و امیدواری نمی‌تونی بخوابی.
کاش کاری کنم، کاش چیزیو احساس کنم، کاش سوالی بپرسم، کاش جوابی بدم، کاش ظرفی رو بشکنم، کاش حرفی بزنم، کاش اتفاقی بیفته. اتفاقی که باعث شه به تکرار پوچ زندگی توجه نکنم. بهش بچسبم اما متوجهش نشم. کاش اون چیزِ جا نخورده جا بخوره. کاش صدای کلیکشو بشنوم.
 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نایل استایل Michael مجله گردشگري گردشگري Kendall اخبار دندانپزشکی WWE farsi خبر گزاری فارسی کشتی کج وبلاگ شخصی داود سه یک کار زندگي مشترك من با طعم شكلات مشاور تحصیلی